کد مطلب:286676 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

داستان شیخ ابراهیم شیرازی
مرحوم آیت اللَّه اراكی از مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری - اعلی اللَّه مقامه - نقل فرمود كه در سامرا، متولی مدرسه علمیه، سید جوانی را در حجره شخصی به نام شیخ ابراهیم شیرازی، اسكان می دهد. شیخ ابراهیم به آن آقا سید می گوید: كارهای حجره را با هم تقسیم می كنیم، یك هفته از من و یك هفته از تو، و هفته اول را سهم خود قرار می دهد. هفته دوم كه آن سید جوان مهیای انجام امور حجره می شود، شیخ ابراهیم می گوید: من می خواهم افتخار خدمتگزاری تو را داشته باشم تا نزد اجدادت رو سفید باشم. آقا سید جوان ابتدا قبول نمی كند، ولی سرانجام در اثر اصرار شیخ ابراهیم می پذیرد. بعد از شش ماه خدمتگزاری به یكی از ذراری حضرت زهراعلیهاالسلام ابواب اسرار بر او گشوده می گردد به طوری كه تسبیح نباتات را می شنیده و غذای حرام واقعی كه در ظاهر محكوم به حلیّت بوده، در دهان او به خباثت مبدل می شده و پایین نمی رفته است. در مكاشفه ای خدمت حضرت ولیّ عصر -ارواحنا فداه- مشرّف می شود و می بیند كه در محضر آقا سه شخص بزرگ حضور دارند:

(1 - مرحوم حاج میرزا محمد حسن شیرازی (مرجع تقلید معروف

(2 - مرحوم ملافتحعلی سلطان آبادی (عارف و سالك مشهور

(3 - مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرك الوسائل (محدّث خبیر

و در آن جمع، سخنران مرحوم نوری بوده و آن دو بزرگوار دیگر، به احترام ایشان به خود اجازه سخن [1] گفتن نمی دادند.



گر ترا از غیب چشمی باز شد

با تو ذرات جهان همراز شد



نطق خاك و نطق آب و نطق گل

هست محسوس حواس اهل دل



جمله ذرات در عالم نهان

با تو می گویند روزان وشبان



ما سمیعیم و بصیریم و هشیم

با شما نامحرمان ما خامشیم



از جمادی سوی ملك جان شوید

غلغل اجزای عالم بشنوید



فاش تسبیح جمادات آیدت

وسوسه تأویلها بزدایدت




[1] از مسموعات بدون واسطه نگارنده.